مرده تنهای شب یک سرطان تنها داشت
هرچه که کم دارد رقیب او یکجا داشت
یک قدم از تو دیوانه جلو تر می رفت
آنکه در جیب خودش مهره ماری را داشت
آمدش گریه کند پشت سرت اشک شود
در گلو بغضی قد همه ی دنیا داشت
برف بند آمد و جاده های تهران باز شد
او نرفت چون دلخوشی ای اینجا داشت
پیرمردی که نمک بار ماشینش بود
توی این شهر هنوز گم شده ای پیدا داشت
حسین تخمکار
برچسب : نویسنده : 8hosseintokmkar6 بازدید : 196